سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























قر و قاطی

"حدودا یکی دو ساعتی هست دوستان ما اینجا مستقر شدند و قراره  ما انشاالله در خدمتشون باشیم،
ایام خجسته هفته وحدت ،ایام خجسته میلادحضرت رسول،صلی الله علیه و آله وسلم ،
و میلاد با سعادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رو
هم خدمت شما بیننده عزیز و بزرگوار ، هم خدمت حضار گرامی،
تبریک و تهنیت و شادباش عرض میکنم،
آقای گلستانه موافقید همه ی دوستان همه با هم این جمله رو تکرار کنن؟
هفته وحدت مبارک؟
-هفته وحدت...
-مبارک...
این جمعیت این صدای جمعیت نیست!
-یه بار دیگه...
1،2،3
-هفته وحدت مبارک...
به افتخار خودتون و بغل دستی تون یه دست رگباری همه با هم...آقای گلستانه
-یه دست مرتب
ماشاالله
آقا گروه محترم شهرستان میناب...آقای گلستانه..."
آخرش هم "این گروه بندری یه دسته بندری هم می خواد...دست بندری لطفا"
ارتباط مستقیم_بندر عباس

 

به خدا تلویزیون گذاشت نگید دیوونه شدم!

لیلی


نوشته شده در یکشنبه 89/12/1ساعت 4:19 عصر توسط لیلی و لعیا نظرات ( ) |

روز 25 بهمن با بچه های کلاس تصمیم گرفتیم تا نوروز شمارش معکوس کنیم بنابر این گوشه ی تخته نوشتیم :

89/11/25 ، 34 روز مانده به نوروز

 هر روز که می گذرد عدد ها سقوط می کنند

33 ، 32 ، 31 ، 30 ،29  

و هر کدام  پس از دیگری جای خود را به کوچک تر ها می دهند

بالاخره روزی 1 فرا میرسد

نفس ها حبس می شود فردا نیز فرا میرسد

در شمارش معکوس زندگی گاهی موفقیم گاهی مقهور.

 

همه انسان ها فراموش می کنند هر ثانیه و هر لحظه  در شمارش معکوس اند!

ممکن است یک ثانیه دیگر این شمارش به صفر برسد.

در آن زمان همراه با مرگی تولدی اغاز می شود

پس 

هر تولدی آغاز شمارش معکوس جدیدی است.

 

یادتان باشد روزی شمارش معکوش عمر شما نیز از شمردن باز می ایستد.

 

به یاد آن روز و برای آن روز تلاش کنید تا هنگام وداع با دنیا غمگین نباشید.

 

درپناه حق

 

لعیا.


نوشته شده در شنبه 89/11/30ساعت 7:38 عصر توسط لیلی و لعیا نظرات ( ) |

درجلسه امتحان عشق

من مانده ام و یک برگ سفید!

یک دنیا حرف ناگفتنی

ویک بغل تنهایی و دلتنگی...

درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!

در این سکوت بغض آلود

قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!

وبرگه سفیدم

عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!

عشق تو نوشتنی نیستی با تو....

در برگه ام ، کنار این قطره

یک قلب کوچک میکشم!

وقت تمام است.

برگه ها بالا...

 

لعیا!


نوشته شده در شنبه 89/11/30ساعت 6:51 عصر توسط لیلی و لعیا نظرات ( ) |

سلام

امروز روزه اوله نوشتن تو وبلاگ هست منو دوستم با هم دوستیم .

امروز بازدیدای وبلاگمون زیاد نیست اما امیدواریم طی روز های آینده یکی مارو از بین این همه وبلاگ پیدا کنه!

اگه اومدید نظر بدید بلکه یه کم امیدوار تر بشیم...اگه تونستید به دوستانتون هم مارو معرفی کنید...

راستی من لیلی هستم

مطلب قبلی رو لعیا نوشت...بر اثر فراموشی و ذوق نوشتن در اولین روز یادش رفت خودشو معرفی کنه ...

ممنون که اینقدر گرم ورود مارو به دنیای وبلاگ نویسی تبریک گفتید...

با آغوش باز پذیرای تمامی(!)شما هستیم!!!

لیلی


نوشته شده در جمعه 89/11/29ساعت 6:43 عصر توسط لیلی و لعیا نظرات ( ) |

به نام خالق برجیس و تیر

 

سلام امروز برای اولین بار هست که شروع به نوشتن کردم.

امیدوارم بتونم نظر شما رو جلب کنم قصد داریم وبلاگ جالبی رو ترتیب بدیم که از دوغ مرغ تا غضروف ادمیزاد توش باشه.

خلاصه ببینیدو تعریف کنید....


نوشته شده در جمعه 89/11/29ساعت 12:26 عصر توسط لیلی و لعیا نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5      
Design By : Pars Skin