قر و قاطی
روز 25 بهمن با بچه های کلاس تصمیم گرفتیم تا نوروز شمارش معکوس کنیم بنابر این گوشه ی تخته نوشتیم : 89/11/25 ، 34 روز مانده به نوروز هر روز که می گذرد عدد ها سقوط می کنند 33 ، 32 ، 31 ، 30 ،29 و هر کدام پس از دیگری جای خود را به کوچک تر ها می دهند بالاخره روزی 1 فرا میرسد نفس ها حبس می شود فردا نیز فرا میرسد در شمارش معکوس زندگی گاهی موفقیم گاهی مقهور. همه انسان ها فراموش می کنند هر ثانیه و هر لحظه در شمارش معکوس اند! ممکن است یک ثانیه دیگر این شمارش به صفر برسد. در آن زمان همراه با مرگی تولدی اغاز می شود پس هر تولدی آغاز شمارش معکوس جدیدی است. یادتان باشد روزی شمارش معکوش عمر شما نیز از شمردن باز می ایستد. به یاد آن روز و برای آن روز تلاش کنید تا هنگام وداع با دنیا غمگین نباشید. درپناه حق لعیا. درجلسه امتحان عشق من مانده ام و یک برگ سفید! یک دنیا حرف ناگفتنی ویک بغل تنهایی و دلتنگی... درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود! در این سکوت بغض آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند! وبرگه سفیدم عاشقانه قطره را به آغوش می کشد! عشق تو نوشتنی نیستی با تو.... در برگه ام ، کنار این قطره یک قلب کوچک میکشم! وقت تمام است. برگه ها بالا... لعیا! سلام امروز روزه اوله نوشتن تو وبلاگ هست منو دوستم با هم دوستیم . امروز بازدیدای وبلاگمون زیاد نیست اما امیدواریم طی روز های آینده یکی مارو از بین این همه وبلاگ پیدا کنه! اگه اومدید نظر بدید بلکه یه کم امیدوار تر بشیم...اگه تونستید به دوستانتون هم مارو معرفی کنید... راستی من لیلی هستم مطلب قبلی رو لعیا نوشت...بر اثر فراموشی و ذوق نوشتن در اولین روز یادش رفت خودشو معرفی کنه ... ممنون که اینقدر گرم ورود مارو به دنیای وبلاگ نویسی تبریک گفتید... با آغوش باز پذیرای تمامی(!)شما هستیم!!! لیلی
Design By : Pars Skin |